ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ
ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

نمره 1

این مدت از بس رفتم تو سایت یونی اعصابم داغون شد ولی امروز رفتم دیدم نمره ساختمان داده رو زدن خدا رو شکر 16 شدم،خیالم راحت شد خیلی میترسیدم نمره ام پایین باشه هرچند امتحانم رو خوب داده بودم ولی هرچی فک میکنم میبینم باید بیشتر میشد اخه من فاینال رو خیلی خوب دادم 10.5 هم که پیش استاد داشتم یعنی من از فاینال 5 نمره گرفتم بعید میدونم،بیخیال مهم این بود که نمره ام خوب باشه که خدا رو شکر خوب بود... . 

بالاخره از دست ساختمان داده راحت شدم ایشالا پایگاه هم بالای 16 بشم خیالم راحت بشه دیگه  

ولی خداییش حال داد ساختمان رو 16 گرفتم ببرم نمره رو بزنم تو سر استادکله(لقب استاد ساختمان تو یونی خودمون)  

خداجونم شکر که مثل همیشه کنارمی

یونی هم تموم شد

خدا رو شکر تموم نمراتمو زدن و قبول شدم حالا فقط 2تا درس دارم که باید هردوتاش رو معرفی با استاد بگیرم و دیگه تموم البته هنوز پروژه پایانی مونده ولی اونم کاری نداره و زود تموم میشه و دیگه همه چی تموم میشه. 

امسال تصمیم گرفتم کنکور ندم میخوام سال آینده کنکور بدم البته تو این یه سال میخوام حسابی درس بخونم که دانشگاه تهران قبول بشم یا تهران یا میرم دانشگاه آزاد همینجا تنها انتخابم همینه ولی با برنامه ریزی که کردم میخوام حسابی بخونم مطمئنم هرچی بخوام و براش تلاش کنم بهش میرسم البته با کمک خدا...  

خداجونم میدونم صدامو میشنوی میدونم همه این حرفا رو میدونی میدونم همیشه پشت و پناهمی همیشه و همه جا مراقبمی ازت میخوام بازهم کمکم کنی... . 

خدایا به امیدت دوباره از نو شروع میکنم کمکم کن  

التماس دعا

یونی

آخیششششششششششششششششش 

دیروز بلاخره امتحانام تموم شد و از شر همه چی راحت شدم . دیگه دارم از شر این شهر راحت میشم. 

خداجونم شکررررررررررررررررر 

امتحان مباحث

امروز دلم شکست از دست کسی که حتی فکرش رو هم نمیکردم. 

صبح ساعت 10 امتحان مباحث داشتم موقع امتحان از شانس بدم سیستم مشکل داشت تازه وقتی به استاد گفتم جابجام کرد ولی اون یکی سیستم هم مشکل داشت خیلی ناراحت شدم همه تلاشمو کردم که همه برنامه ها رو بنویسم ولی از اونجایی که امروز شانس نداشتم به زور تونستم فقط یکی از برنامه ها رو بنویسم خیلی ناراحت شدم چون بقیه اش رو بلد بودم براهمین به استاده گفتم جوابش حرصمو در آورد آخه گفت من مقصر نیستم ولی حداقل میتونست بهم وقت بده ولی اونقدر نامرد بود که این کار رو نکرد منم ناراحت اومدم خوابگاه اونقدر گریه کردم که خوابم برد، منم استاده رو نمیبخشم چون تنها کمکی که میتونست کنه این بود که 10 دقیقه وقت بده ولی نداد نمیتونم کارش رو فراموش کنم...

روزهای امتحان

سلام به دوستای گلم این روزها درگیر امتحانام هستم واسه همین کم میام نت تاحالا چندتا از امتحانام رو دادم سه تای دیگه دارم امروز که اسمبلی داشتم وای عالی بود خیلی آسون بود. البته منم حسابی خونده بودم ها به قول هامین دیوونه خر زده بودم دیگه امتحان ریاضی رو که گند زدم ولی مبانی الکترونیک که خوب بود نمره اش رو هم زده خیالم راحته از بابت اون فقط میمونه ریاضی و اسمبلی که از اسمبلی هم خیالم راحته... امتحان بعدی ساختمان داده است خدا کنه اونم کامل بگیرم وگرنه عالی میشه یعنی این ترم ترکوندم ها... خداجونم مرسی که همیشه همراه منی و کمکم میکنی. 

خدایا شکرررررررررررررررررررر

بیمارستان

حالا میخوام از یه اتفاق که دیشب برا منو دوستام افتاده تعریف کنم :

ما دیشب رفتیم بیمارستان یعنی این دوستام رفتن بیرون خرید یهو یکیشون زنگ زد بیا بریم دکی که نینا حالش بد شده هیچی منم دفترچه خودمو بردم (آخه دفترچه نینا اعتبار نداشت) و رفتیم دکی حالا کجا رفتیم، رفتیم بیمارستانی که مال .... حالا چی همه پرسنلش خنگ تشریف داشتن ما هم که خدای مسخره بازی کاری کردیم که همه مریضا میخندیدن آقا این منشیه حالیش نبود اسم دکی شیفت شب رو اشتباه واسه ویزیت مینویسه این دکی هم گیر میده که بگو درستش کنن وای یه اوضاعی بود اونجا واسه خیلی ها این اشتباه رو تکرار کرده بود... منم عصبانی بهشون گفتم چقده بی سواد تشریف دارین بعدش که رفتم داروها رو نشون دکی بدم ازش پرسیدم منشی هاتون چه مدرکی دارن چرا اینقده بیسوادن این دکی از اونجا که دید ماخیلی نمکدونیم گفت 5ابتدایی منم از رو نرفتم گفتم بابا ای ول به پارتی کاش ما هم پارتی داشتیم و یه کار اینجوری برا ماهم پیدا میشد. خلاصه هیچی ما هنوز درگیر این فیش ویزیت بودیم وقتی درستش کردن بردم دادم دکی جون بهش گفتم حالا مدرکشون سیکل شده وای دکیه از خنده روده بر شده بود... حالا من درگیر کارای نینا بود که دیدم به به ساتی هم آوردن همون بیمارستان حالا یکی ما رو بگیره هیچی دیگه دیدیم ساتی نشسته و فکر میکنه کسی پیش دکی هستش نمیره داخل منم پررو رفتم کمکش کردم بردم داخل پیش دکی میگه این یکی دیگه چشه گفتم اینم مثل اونه یکی سردرد و سرگیجه داره خلاصه دکیه حسابی خندید از ما و کارامون حالا بماند که چقده تیکه انداختیم به بقیه خداییش ما نفهمیدم مریض بردیم یا رفته بودیم ملت رو بخندونیم... در هر صورت خدا واسه کسی نخواد که سر و کارش بیفته با دکی ها.