ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

شهرباران

 
 

منم مثل تو ماتِ این قصه ام
تو هم مثل من امشبو دعوتی
درست تو همین ساعت و ثانیه
سزاوار زیباترین رحمتی

تو این حس و حال عجیب و غریب
دو تا بال میخوای که رو شونته
تو از هر مسیری بری می رسی
تو از هر دری بگذری خونته

از این سفره ها معجزه دور نیست
ببین دست دنیا تو دست منه
دعا می کنم تا اجابت بشه
دعا می کنم چون دلم روشنه

من از عشق بارون به دریا زدم
به بارون و به آسمون دعوتیم
چه مهمونی با شکوهی شده
تو این لحظه هایی که هم صحبتیم 

التماس دعا

نظرات 2 + ارسال نظر
خودم سه‌شنبه 18 مرداد 1390 ساعت 03:01

خیلى قشنگ بود زهرا خانوم!

مرسی ولی میشه خودتون رو معرفی کنین

خودم سه‌شنبه 18 مرداد 1390 ساعت 03:02

راستى اینو یه خواننده نخونده؟
فکر کنم یه جایى شنیدم...!

آره احسان خواجه امیری سریال نابرده رنج

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد