ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

باغ ارم

واییییییییییی امروز عجب حالی گرفتم از دوتا پسر چقدر خوش گذشت با سمیرجونم رفتیم پیاده روی طرفای باغ ارم نشسته بودیم که یهو یه ماشین 206 پیشمون نگه داشت من و سمیر بلند شدیم برگردیم دیدیم اونا هم حرکت کردن و رفتن جلوتر نگهداشتن ولی ما برگشتیم سرجامون ولی از اونجایی که عمو پلیسه از قبل ما رو دید میزد فهمید و اومد سراغشون وای چه خوش گذشت از بس بهشون خندیدم دیگه نا نداشتم خوشم اومد حقشون بود فکر کردن چی...  

البته شانس آوردیم عمو پلیسه به یه پژوپارس گیر داده بود وگرنه معلوم نبود ما چه جوری میتونستیم از دست این دوتا دیوونه در بریم... ولی خداییش حالشون اساسی گرفته شد. 

اینم عاقب پسرایی که مزاحم ما میشن

نظرات 5 + ارسال نظر
مهندس هویج دوشنبه 17 مهر 1391 ساعت 13:13

سلام میشا جان.
واقعا این جور آدما حقشونه یکی بیاد حالشونو بگیره.
همیشه لبات پر از خنده باشه عزیزم

ممنون مهندس جون

alone دوشنبه 17 مهر 1391 ساعت 23:20 http://tanhaeii.blogsky.com

:)) این است جوانان ملی :دی

واقعاً

montazer سه‌شنبه 18 مهر 1391 ساعت 14:25 http://montazer65.blogsky.com

سلام.وبت عالیه.تبریک

سلام... ممنون ازلطفتون

montazer سه‌شنبه 18 مهر 1391 ساعت 14:27 http://montazer65.blogsky.com

راستی باید بگم هنوز کسایی هستن که قدر عشقو دوست داشتنو میدونن

میلاد آرشام پنج‌شنبه 20 مهر 1391 ساعت 22:51 http://arsentus.blogsky.com

ههههههه
حیف که اونجا نبودم وگرنه یا میزدمش یا میزدم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد