ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ
ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

شوخی یا جدی

 

═════════════ ೋღ☃ღೋ ═════════════

بچه هاشوخی شوخی
به گنجشکها سنگ می زنند و
گنجشکها جدی جدی میمیرند
آدم ها
شوخی شوخی زخم می زنند.... و قلبها
جدی جدی می شکنند....
تو شوخی شوخی لبخند می زنی و من جدی جدی عاشق میشوم

═════════════ ೋღ☃ღೋ ═════════════  

 

یونی 7

این هفته هم خیلی خوب بود یعنی از اولش خوب شروع شد ولی آخرش یکم بد شد... شنبه که خوب بود نمره کارگاه رو کامل گرفتم... یکشنبه هم که چندرسانه ای داشتیم اونقدر خندیدیم که آخر کلاس دیگه نا نداشتیم از بس اذیت کردیم آخه کلاسش خیلی باحاله استاده هم که تا حالا خوب بوده... دوشنبه هم خوب بود امتحان داشتم که خوب دادم عصرمبانی داشتم ولی در کل خیلی خسته شدم... دیروز هم که خیلی خوش گذشت از بس سر به سر بچه ها گذاشتم که بیچاره ها میگفتن تو رو خدا دیگه اذیت نکن یعنی یه جوری باهاشون کل کل کردم اوناهم کم آوردن نمیدونستن چیکار کنن... آخرش هم که بچه زرنگ کلاس برام ساختمان داده توضیح داد بعد هم من اومدم خوابگاه اوناهم رفتن کلاس... اما امروز، وای امروز خیلی باحال بود هرچند بخاطر خبر بدی که دیشب شنیدم خیلی ناراحت بودم ولی روز خوبی بود از لحاظ درسی... امروز سر کلاس ساختمان داده استاده حسابی شوخی میکرد موقع درس دادن خیلی خوش گذشت ما هم که تیکه میپروندیم و میخندیدم اما خداییش مبحث امروز یه خورده سخت بود تازه میگفت اینا هنوز مقدمه است اگه این مقدمه بود وای به حال درسه...  

امروز داداش دردونه شیراز بود قرار بود بیاد دیدنم ولی نشد هم من کلاس داشتم هم اون کار داشت آخرش هم که ندیدمش و اون رفت خونه اش ولی قول داد دوهفته دیگه با خانمش بیان اینجا و سه روز بمونن خداکنه بیاد چون دلم حسابی براش تنگیده... خو چیکار کنم دوستش دارم

قالب وبلاگ

نمیدونم چرا هرچی قالب عوض میکنم هیچ کدومو اندازه این قالب دوست ندارم واسه همین دوباره همین قالب رو گذاشتم... امیدوارم خوشتون بیاد، من که دوستش دارم

خونه خدا

هرکی دوست داره اینجا باشه بگه  

 

 

 

 

 

 

گاهی وقتا

گاهی وقتا توی رابطه ها

نیازی نیست طرفت بهت بگه : بـــــــــــــرو !

همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره ...

همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی...

همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه...

همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه

و همین که حضور دیگران توی زندگیش پر رنگ تر از بودن تو باشه ...

هزار بار سنگین تر از کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه!!! 

 

یونی 5

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.