گاه دلم میگیرد....
گاه زندگی سخت میشود
گاه تنها , تنهایی آرامش می آورد..
گاه گذشته اذیتم میکند...
گاه هوایت دیوانه ام میکند..
این `گاه ها`...گهگاه تمام روز و شب من میشوند..
آنوقت بغض گلویم را میگیرد!
درست مثل همین روزها...
یه وقتایی که دلت گرفته ؛
بغض داری ،
آروم نیستی !
دلت براش تنگ شده ....
حوصله ی هیچکسو نداری !
به یاد لحظه ای بیفت که :
اون همه ی بی قـراری های تو رو دید؛
اما ....
چشمـاشو بست و رفت ... !!!
خسته تر از آنم
که لیوانی چای
آرامَم کند
آغوش گرم ترا میخواهم
در جنگلی ناشناس
وقتی که آسمان
از لابه لای شاخه ها
سرک میکشد.
مــیــدونم !
کــــار داری !
ســَرَت شـــلوغه !
مــیــــدونم!
امــا اینکـــه موقع خـــواب
روی تخـــتت ... چند ثانیه ...
فقط لحــظه ای بــه ذهــنت خـــطور کنه
کـــه یکی جــایی ... کـــسی ... روی تخــتش ...موقع خــوابـــش ...
واس خاطر "تـــــــــو" اشـــک مــــی ریزه !
همیـــن هــم بــرا مـــن کــافیه !
روزیــــ مــیـــرِســَـد کـِــ
دلـــــت براےمــــن کــه نه ،
ولـ ــے َبرای روزهــای باهمـــ بودنمـان تَنـگـــ مــیشه
براےمــَن که نه ،
ولے براے "مواظِـ ـب خودت باش" شنیدن تَنـگــ مــیشه
براے مــَـن که نه ،
ولے براے نگاهـ ـے که تا پیچ سَرکوچه تعقیبت میکرد تَنـگــ میشه
براےمــَـن که نه ،
ولے براے دلے که نگرانت میشد تَنـگــ میشه
راستش ! براے اینها که نه . . .
براےخـوده مــن. . . دلَـت خیــلے تَنـگــ مــیشــه مطـمـئنم
*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*•.¸¸.•*´
دست به دامن خدا که میشوم…
چیزی آهسته درون من به صدا میاید که: نترس!
از باختن تا ساختن دوباره…
فاصله ای نیست…
*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*•.¸¸.•*´