ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

خداحافظ دوستای الکی و قدیمی

یه روزی یه دوست عزیز بهم گفت هرچی بلا سرت میاد بخاطر دل مهربونته.... راست میگفت ولی نمیدونم خودش چرا بامن اینکارو کرد من که هرکاری کردم بخاطر خودش بود اون واسه من اندازه یه خواهر عزیز بود ولی هیچ وقت نخواست باور کنه ......... 

هی روزگار ..... 

چه میشه کرد دوستی یه طرفه همیشه عاقبتش همینه اینو خودش یه بار تو راه برگشت از هنرستان بهم گفت... من هیچ وقت بهش نگفتم حرفت هنوز از یادم نرفته چون اینو با رفتارش ثابت کرد که دوستی با من براش ارزشی نداشت... 

.... 

... 

.. 

هی اینم میگذره... من که دیگه نمیخوام به یادش باشم چون دیگه نه برام عزیزه و نه وجودش مهم. من کاری نکردم که مستحق این بد رفتاری هاش باشم. دلم از یه جهت براش میسوزه چون حرفاش فقط شعار بود. دیگه از این که از دستش دادم ناراحت نیستم به قول خودش کسی ارزشش رو نداره که دل مهربون من براش این همه نگران و ناراحت باشه. اگه اون واقعا یه دوست واقعی بود و به من اطمینان داشت هیچ وقت این رفتار رو با من نمیکرد. هرچند این میون یه نفر هم بود که آتیش سوزوند اون شد دوست خوبه و من دوست بده.... خداجونم تو از دل من خبر داری و میدونی هدف من چی بود از این که پیش تو شرمنده نیستم خوشحالم.... 

خداجونم از اینکه بهترین دوست من تویی خوشحالم.... 

تنهام نذار همیشه باهام باش 

خداجونم دوستت دارم...

روزهای خوب از راه رسیده

دیروز میخواستم برم آموزشگاه رانندگی ثبت نام کنم ولی داداشم گفت نمیخواد حالا بری بذار بعد مسافرت تو شیراز برو آموزشگاه اینجوری برات بهتره چون اگه رانندگی تو یه شهر بزرگ یادبگیری به نفع خودته... چه عجب این شیراز یه جایی به درد من خورد!!!! 

دوست داشتم همین جا برم ولی خوب دیگه نمیشه رو حرف داداش گلم حرف زد... تازه قراره  به امید خدا اواخر مهرماه باهم بریم مشهد... وای خیلی خوشحالم که میخوام برم مشهد تازه اونم با خانواده.... خدایا شکرت اینم از عیدی ماه رمضونم که این خبر خوش بهم رسید. 

خداجونم دوستت دارم

عیدفطر مبارک

فرازهایی از دعای وداع امام سجاد(ع) با ماه رمضان:  


بدرود ای بزرگترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا…  


بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها…  


بدرود ای یاریگر ما که در برابر شیطان یاریمان دادی…  


بدرود ای که هنوز فرا نرسیده از آمدنت شادمان بودیم  


و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناک.  

 

* التماس دعا*  

 

عید فطر

همیشه وقتی مهمونی ها تموم میشه، حس غریبی دارم... 

چه برسه به این دفعه که مهمونی خدا داره تموم میشه...  

خدایا خیلی سعی کردم قدراین مهمونی رو بدونم ولی بازم احساس   

میکنم نتونستم...

یعنی سال بعد هم ما رو دعوت می کنی؟    

 

عید فطر مبارک

شب قدر

لیالی قدر در انتظارند تا فانوس عشق و عاشقی را بنوازند. معشوقه دل عطر شفا و رحمت را می گستراند، دلبری می کند تا تو را که عاشقی و مجنون، ناز او را بخری.

آمده ام به کوی تو گر تو کنی نگاه من
ناز خرج ز روی تو گر تو دهی شفای من

و آنجاست که این عبد سراپا تقصیر روی به سوی حقیقت عالم می کند و منشور آینده ای مبهم را از دست مولامان حجة بن الحسن (عج) بر می گیرد.

خدایا چه می شود ما را این شب، پر از رحمت و برکت، اما رسم مجنون شدن را نمی داینم، نمی دانیم که اگر لیلای عالم کاسه گدایی تو را می شکند. تو را دوست دارد و در انتظار یک نگاه پر از نیاز توست. شب قدر آمده است تا تویی که خسته عالم دنیایی، خسته بندگی تن شده ای. چنگ در ریسمان معنویت زنی و قرآن را که سرچشمه معنویات عالم است با زبان اشک بیارازی با زبانی که تحفه قدح بار است، با زبانی که کیمیای جلای دل است. آن محبوبه ای که شنزار گونه های عاشقان را آبیاری می کند تا نهال خوف و رجا در آن برویاند.

شبنمی که اگر لیلای مجنون، گوشه چشمی (نیم نگاهی) بر آن کند همه گناهانت اگر به عدد ستارگان آسمان باشد آمرزیده می شود. آری باید این اشک ها را تحفه قدم او کرد.

لطیفا! حال که در رحمتت را به روی ضعیفان و ثروتمندان معنویت گشوده ای و حال که من ناچیز قلب رمضان را که با شستن خون در رگها جاری می کند در آغوش خود می فشارم. چگونه می شود این عاشقی که در دام بلای دوست گرفتار است به خود واگذاری؟

چگونه می شود آن حال و هوای شبهای قدر را از من بستانی تا در این بحر فانی دست و پا زنم...

چگونه؟!

ای الهه ناز! با همه نیاز، به درگاه تو آمده ام تا قلم عفو بر در دریای گناهانم بکشی که که با دیدگانی پاک به زیارت آقا حجة بن الحسن (عج) برسم.

 ای  محرم راز! با دل پر سوز و گداز، آمده ام تا به شب قدر حلقه گمشده انسانیتم را بیابم که مگر سالک راه تو شوم. ای خدای بی نیاز! با عطش و عشق و نیاز آمده ام تا به حق  بهترین بندگانت، به حق سید رسولانت و به حق ناله های عصمت عالم ما را هم رنگی الهی  بزنی تا خدایی خدایی شویم.  

  

لیالی قدر

سلام 

بازهم شب های قدر اومد دلم میخواست امسال هم تو حرم شاهچراغ یا امام رضا می بودم. پارسال وقتی می رفتم شاهچراغ خیلی آروم میشدم هیچ وقت نمی تونم لیالی قدر پارسال رو فراموش کنم خیلی خوب بود.درسته که پرو بالم شکسته بود ولی در هرصورت با همه خوبی ها و بدی هاش گذشت شاید اون دوست بیاد به وبلاگم سر بزنه نمیدونم میخوام بگم یادته پارسال گفتی امشب که رفته بودم مراسم یه دختر رو دیدم که همش داشت سرپا دعا میخوند گفتی با دوستات خیلی مسخره اش میکردین ولی بعدش گفتی که یهو یاد من و دل من که خودت شکسته بودیش افتادی. حالا ازت میخوام اگه به وبلاگم سر زدی و اینو خوندی تو این شبها منو از یاد نبر برام دعا کن.... 

درسته خیلی هردوتامون عذاب کشیدیم ولی در هر صورت خیلی چیزارو ازت یاد گرفتم امیدوارم هرجا هستی خوشبخت باشی. 

التماس دعا