ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

باران

  

باز باران بارید 

خیس شد خاطره ها  


مرحبا بر دل ابری هوا

هر کجا هستی باش 

آسمانت آبی و تمام دلت از غصه دنیا خالی...

راز شب

تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم
چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی دانم
تو مثل مرز احساسی قشنگ و دور و نامعلوم
و من در حسرت دیدار چشمت رو به پایانم
بمان امشب کنار لحظه های بی قرار من

ببین با تو چه رویایی ست رنگ شوق چشمانم  

شبی یک شاخه نیلوفر به دست آبیت دادم
هنوز از عطر دستانت پر از شوق است دستانم
تمام آرزوهایم زمانی سبز میگرددکه تو

یک شب بگویی دوستم داری تو می دانم
غروب آخر شعرم پر از آرامش دریاست
و من امشب قسم خوردم تر ا هرگز نرنجانم
به جان هر چه عاشق توی این دنیای پر غوغاست
قدم بگذار روی کوچه های قلب ویرانم
بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد
دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم

سرنوشت

ای سرنوشت از تو کجا میتوان گریخت ؟

من راه آشیانه خود را از یاد برده ام

یک دم مرا به گوشه ای راحت رها نکن

یا تلاش کن تا بدانم نمرده ام

مامانم

سلام 

امروز دکتر مامانم رو عمل کرد خدا رو شکر عملش خوب بود  ولی تا از اتاق عمل اوردنش بیرون دق کردم. استرس شدید داشتم آخه عملش سخت بود ولی بهر حال بخیر گذشت و الان خوشحالم . خدارو شکر می کنم که جوابمو داد.فقط میتونم بگم خداجون دوستت دارم. 

 

خداجون دوستت دارم 

خداجون دوستت دارم 

خدا،خدا،خدا،خدا،خدا،خدا 

خداجونم دوستت دارم. 

بابت همه چی ممنون 

بازهم میگم خداجون دوستت دارم 

خدای آسمونها

خدایا کمکم کن ،این ترس چیه که تو وجودم افتاده دارم دیوونه میشم. 

 

 خدایا فقط تو میتونی کمکم کنی.   

خدایای آسمونهاو زمین کمکم کن بهت نیاز دارم  

 

مامانم رو از تو میخوام

خدایا دوستت دارم  

التماس دعا