ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

باید رفت

چند روز زندگی را تنها گاه پریدن می دانم.  

شاید سخت باشد اینکه همیشه در این اندیشه باشیم :"پرواز سخت است!" 


باید آموخت که انسان خلق شده است برای " حرکت " و نه " ایستایی "

برای پریدن و اوج گرفتن.

که اگر جز این بود آفرینش او را بی معنا می دانستم.

بایدرفت

باید شد،

نباید ماند

اینجا جای ماندن نیست

باور کن

انزوای دل

 

 

نگران نباش 

حال دلم خوب است !!! 


 نه از شیطنت های کودکانه اش خبری هست... 


نه از شیون های مداومش ، به وقت ِ خواستن ِ تو ... 


آرام 


جوری که نبینی و نشنوی 


گوشه ای نشسته ، 


و رویاهایش را به خاک می سپارد

وجود تو

 

حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم 

 
آخ .. تا می بینمت یک جور دیگر می شوم

با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند

یاسم و باران که می بارد معطر می شوم

در لباس آبی از من بیشتر دل می بری

آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم

آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو

می توانم مایه ی ــ گه گاه ــ دلگرمی شوم

میل میل ِ توست اما بی تو باور کن که من

در هجوم بادهای سخت ، پرپر می شوم

خداحافظی

برای رسیدن به تو 

 

پا پیش گذاشتم 


خودم را قسمت کردم 


تو را سهم تمام رویاهایم کردم
 

انصاف نبود 


تو که میدانستی با چه اشتیاقی
 

خودم را قسمت میکنم
  

پس چرا 


زودتر از تکه تکه شدنم 


جوابم نکردی 


برای خداحافظی 


خیلی دیر بود 


خیلی دیر ....

آدمها

آدم هـا می آینـد  

زنـدگی می کننـد 


می میـرنـد و می رونـد ... 


امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو
 

آن هـنگـام آغـاز می شـود کـه 


آدمی می رود امــا نـمی میـرد! 


مـی مـــانــد 


و نبـودنـش در بـودن ِ تـو
 

چنـان تـه نـشیـن می شـود 


کـه تـــو می میـری 


در حالـی کـه زنــده ای ...

آغوش

حالا که دیگر دستم به آغوشت نمیرسد  


 

و بوسیدنت موکول شده 



به تمامی روزهای نیامده..



حالا که هر چه دریا و اقیانوس را

از نقشه جهان پاک کردی

مبادا غرق شوم در رویایت

باید اسمم را

در کتاب گینس ثبت کنم

تا همه بدانند

- یک نفر

با سنگین ترین بار دلتنگی

روی شانه هایش -

تو را دوست میداشت