ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ
ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

بچه های دانشگاه

امروز علاوه براینکه روز بدی بود خوبم بود سرکلاس خیلی سربه سر استاد زبان گذاشتیم خیلی استاد باحالیه.تازه دوهفته دیگه میخواد امتحان میان ترم بگیره. اما یه ایراد داره اونم الان دو ترمه باهاش درس گرفتم ولی هنوز نمی تونه فامیل منو تلفظ کنه البته شایدم حق داشته باشه آخه استاد زبانه ولی در کل خیلی خوبه. 

دلم واسه بچه های الکترونیک خوابگاهمون تنگ شده بخصوص سمیرا و پرستو و فاطمه جون سه تاشون هم که باخودم ترم تابستونه گرفتن.زهرا وسحر در هفته دوروز میان خوابگاه پیشم ولی وقتی میرن دلم میترکه از غصه.ولی الان یکم بهترم چون دوست خوبم (س) هستش تازه خیلی بهم کمک میکنه و راهنمایی میکنه چیکارکنم. داره فوق لیسانس میخونه.خوش به حالش.هی روزگار چه بازهایی که با ما آدما نمی کنی. 

خوب دیگه زیادی حرف زدم ولی اینجوری سبک میشم. 

برام دعاکنید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد