ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ
ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

برای تو

 

برای آن مینویسم که روزی دلش مهربان بود ، مینویسم تا بداند  

 

که   

 

دل  

 

شکستن
 

هنر نیست ، نه دیگر نگاهم را برایش هدیه میکنم و نه دیگر دم از  


 

فاصله ها میزنم ، و  


نه با شعرهایم دلتنگی را فریاد میزنم .مینویسم تا شاید نامهربانی   

 

هایش را باور کند.

آشنایم شو

باتو هستم ای غریبه،آشنایم میشوی؟
آشنای گریه های بی ریایم میشوی؟

من تمام درد باران را خودم فهمیده ام ...
مثل باران آشنای بی صدایم میشوی؟

من که شاعر نیستم شکل غزل را میکشم
رنگ سبز دلنشین صفحه هایم میشوی؟

ای غریبه با شکوه و دلخوشی
همسرای خنده های باصفایم میشوی؟

بوی غربت میدهد این لحظه های بی کسی
با تو هستم ای غریبه اشنایم میشوی؟