ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ
ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

کلافگی

نمیدونم باز چرا اینقده کلافه شدم  ظهر هرکاری کردم نتونستم یه ساعت استراحت کنم   

اعصابم باز بهم ریخت هیچی دیگه بلند  شدم اومدم ویندوز لپ تابمو عوض کردم بعدش هم که داداشم و خانمش اومدن خونه یه خورده پیش اونا نشستم حوصلم سر رفت اومدم بقیه نرم افزارهایی که میخواستم رو نصب کردم و نشستم پای سیستم   

ولی هنوز هم کلافه ام اصلا بهتر نشدم  هرکاری میکنم حواسم پرت بشه نمیتونم   

صبح که از خواب بیدار شدم بعد از صبحونه نشستم یه خورده ریاضی کار کردم ولی هیچی نفهمیدم ازش  باید هرچه زودتر شروع کنم برا کنکور بخونم ولی اصلا حس و حالش رو ندارم  میدونم اگه قبول نشم باز عقب میفتم   

ای خدا چرا باز همه چی بهم ریخته  چرا هرکاری میکنم درست نمیشه   

نه حوصله خودمو دارم نه بقیه رو نه زندگی رو کلا اعصاب ندار شدم  میدونم اخلاقم بد شده دوباره ولی واقعا دست خودم نیست  نه اینکه فک کنین حرفی میزنم یا دعوا میکنم ها نه تنها کاری که میکنم سکوتِ   

حتی حال اینکه حرف بزنم هم ندارم   

واقعا این روزها مزخرف دارن میگذرن برام   

خدا کنه هرچه زودتر این روزهای خسته کننده هم تموم بشه    

خدا جونم کمکم کن ....  

تنهام نذار ...  

دیگه خسته شدم از این روزهای تکراری ...  

دلم ارامش میخواد از جنس دریا مثل اون وقتایی که دریا ارومه نه وقتی که طوفانیه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد