ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ
ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

عاشق باران

روح بیمار طبیعت را - می فهمی  

 در دیار خشک 


در میان سایه های تیره - در زنجیر
 

مرگ را می بینی
 

گاه بی تابی
 

گاه می خندی ...

عاشق باران که باشی 


در اضطراب شب - به دنبال آغوش امنی می گردی 


تا تن نازک تب زده ات را بسپاری به تنش
 

تا فراموش کنی

عاشق باران که باشی 


منتظر می مانی
 

بر نگاه بی کلام پنجره - چشم می دوزی
 

شعر می خوانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد