ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ
ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

میشد که

نرفته یاد تو هنوزم از سرم 


نمیتونم من از تو ساده بگذرم

گلم تو آخرم با چشمای ترم گذشتی از منو نکردی باورم

میشد که یکمی میشد که یک دمی میشد که لحظه ای بگی که یکمی یکدمی به فکرمی

بیا با اون نگات بیا با خنده هات سکوتو بشکنو بگو منم دوست دارمو میمونم باهات

نرو بمون تویی تموم باورم نگاه تو شده امید آخرم

قسم به عشقمون به لب رسیده جون نرو باهام بمون نکن چشامو خون

میشد که یکمی میشد که یک دمی میشد که لحظه ای بگی که یکمی یکدمی به فکرمی

بیا با اون نگات بیا با خنده هات سکوتو بشکنو بگو منم دوست دارمو میمونم باهات 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
پیمان یکشنبه 19 شهریور 1391 ساعت 23:05

با خاطره جدید سعی نکن خاطره قبلی رو از بین ببری
سلام
سعی کن اگه میشکنی هم تنها باشی
یا پا میشی محکم محکم یا تعطیل بدون مننت

سلام مرسی... خودمم همین تصمیم رو گرفتم دیگه نمیخوام کسی شکست منو ببینه یا فکر کنه تنها هستم.... از اینکه به وبلاگ من اومدین خوشحال شدم... بازهم سربزنین

مهندس هویج جمعه 31 شهریور 1391 ساعت 01:51

همــه ی مـــا
فقــط حســـرت بــی پــایــان یــــک
اتفــــاق ســـاده ایـــم
کــــه جهــــان را بـــی جهــــــت ،
یــــک جــــور عجیبــــی جــــدی گرفتـــــه ایــــم … !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد