ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ
ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

خسته ام

وای خیلی خسته ام دیگه نا ندارم امروز صبح بلیط داشتم تا رسیدم مردم و زنده شدم اینقدر از اتوبوس بدم میاد که نگو... ساعت تقریباً سه رسیدم خوابگاه... .  

از وقتی هم رسیدم نتونستم استراحت کنم آخه یه اتفاقی افتاده بود که منم سعی کردم کمک کنم ولی نشد راستش فکر کنم حکمتی تو این کار هست که فقط خدا میدونه... الانم از خستگی نا ندارم دلم میخواد بخوابم تا فردا و هیشکی مزاحمم نشه.... 

وای خدا من خسته ام چیکار کنم... از پریروز تا حالا یه استراحت کافی نداشتم دیشب که فقط 3 ساعت خوابیدم از ساعت 8 تا 3 هم تو ماشین بودم دیگه داغونم ها... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد