ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ
ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

روز پدر

من نمی‌فهمم چرا هیچ کس نمینویسد از مردهــا
از چشم‌ها و شــانه‌ها و دستهایشــان
از آغوششان ...
از عطر تنشـان،
از صدایشــان... 

پررو می‌شوند؟
خب بشوند….
مگر خود ما با هر دوستت دارمی تا آسمـان نرفته‌ایم؟
مگر ما به اتکــاء همین دست‌ها
همین نگاه‌ها
همین آغوشهـا، در بزنگاههای زندگی
سرِپا نمانده‌ایم؟…
من بلد نیستم در سـایه، دوست داشته باشم
من می‌خواهم خواستنم گوش فلک را کر کند
من می‌خواهم
مَردَم بداند دوستش دارم…. 

روز پدر و روز مرد مبارک...

نظرات 1 + ارسال نظر
masoud شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 20:47 http://greenoranoos.blogsky.com/

سلام
چه نوشته قشنگی
نمردیم و دیدیم یکی هم از مردها تعریف کرد
به منم سر بزنین
خوشحال میشم
فعلا

سلام مرسی عزیزم خوشحالم کردین که سر زدین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد