ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ
ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

درهم نوشت

دیروز تا حالا قالب وبلاگم بهم ریخته بود ولی امشب درستش کردم...  

این یکی رو هم دوست دارم یه جورایی بهم ارامش میده. 

این چند روزه باز کلیه هام درد گرفته و اذیت میکنه شبها هم اونقدر بی حال میشم که زود خوابم میبره.کاشکی زود خوب شم دیگه حوصله دکتر رفتن رو ندارم.  

پنج شنبه هم امتحان کنکور دارم ولی خوب هیچی نخوندم راستش میخوام بذارم واسه سال دیگه که خونده باشم.  

این روزها هم که همش سرگرم این وروجکم از بس شیرین شده روز به روز علاقه ام بهش بیشتر میشه الهی عمه فداش بشه. 

امروز با چند از بچه های یونی حرف زدم دلم براشون تنگ شده بود راستش یکم هم مشکل داشتم واسه پروژه ام که باید سوم شهریور تحویل بدم ولی هنوز نتونستم مشکلاتش رو حل کنم حالا خدا کنه درست بشه. 

وای دوباره باید برم شیراز امیدوارم بار آخرم باشه که میخوام برم ... خداجونم خودت رحم کن و کمکم کن که بار آخری باشه که به این منظور میرم شیراز.  

راستی اسم بچه داداش دردونه هم قراره دریا باشه البته تو شناسنامه میخوان بذارن مهرسانا ولی دریا صداش کنن هر دوتا اسم قشنگه حالا ببینیم خدا چی میخواد فعلا که فقط سلامتیش مهمه.  

الهی عمه فدای هر دوتاشون بشه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد