ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ
ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

حرف دل 2

دیروز بعد از مدتها تنهایی رفتم بیرون البته فقط برا پرینت کارت ورود به جلسه ها اخه خیلی وقته دیگه حوصله خیابون و سر و صدای ماشینها رو ندارم . رفت و برگشتم یه ساعتی طول کشید ولی خوب بد نبود یه هوایی عوض کردم آخه از بس تو خونه موندم پوسیدم ولی از طرفی هم حال بیرون رفتن ندارم. 

هیچی دیگه دیروز رفتم کافی نت دوستم ولی طبق معمول نبود رفته بود شمال این دختر فقط عشق مسافرته خوش به حالش امیدوارم همیشه همینجوری بمونه.  

راستش این روزها یکم نگران پروژه ام هستم آخه دادم یه استاد دانشگاه برام درستش کنه دیشب که باهاش حرفیدم گفت امروز بهم میگه مشکلش چیه و برام درستش میکنه میترسم نتونم درستش کنم خودمم هرچی فک میکنم نمیفهمم کجاش ایراد داره وگرنه خودم درستش میکردم  

فایده نداره باید بعد از امتحانم بشینم حسابی رو طراحی سایت کار کنم حداقل یه چیزی رو درست حسابی یاد بگیرم اینجوری به نفع خودمه. 

امروز بالاخره نشستم یکم درس خوندم ، خداجونم کمک کن دیگه از شر اینا زودی راحت شم خودت از دل من خبر داری میدونی چقده از اون شهر نفرت دارم. 

دیروز تا حالا یه شماره از شیراز مزاحمم میشه میدونم کدوم احمقیه والا من نمیدونم این پسرا چرا این همه احمقن میبینن دخترا محلشون نمیدن بعد التماس میکنن.آخی یادش بخیر چقده با بچه ها اینو سر کار گذاشتی راستش این مزاحمه دوستمو اذیت میکرد ما هم نامردی نکردیم و حسابی از خجالتش در اومدیم، یادم نمیره ترم قبل شب که داشتیم واسه یکی از امتحانامون درس میخوندیم ولی دیگه خسته شده بودیم و نمیدونستیم چیکار کنیم که این دیوونه باز زنگید منم از لیست سیاه درش آوردم و با دوتا از دوستام اونقده سر به سرش گذاشتیم و مسخره اش کردیم که به غلط کردن افتاده بود سوژه ای بود واسه خودش اون شب اینقده بهش خندیدیم که نگو

حالا هم ول نمیکنه و باز زنگ میزنه خیلی خره این همه بهش توهین شده ولی باز میزنگه تازه یه روز هم سر کارش گذاشتیم باهاش قرار گذاشتیم ولی نرفتیم اون روز بیرون بودیم ها ولی رفته بودیم دنبال کارای خودمون و قبل از اینکه اون احمق بیاد ما هم در رفتیم بعدش که زنگید اونقده خندیدیم اونم واسه اینکه کم نیاره گفت من که نیومده بودم ولی تابلو بود داره دروغ میگه از بس که خره... .  

هیچی دیگه این احمق هنوز میزنگه و ول کن نیست ولی به جهنم من که اصلا بهش محل نمیدم تازه هر شماره ناشناس میره تو لیست سیاه ولی خداییش موندم این پسرا چرا این همه احمقن چرا نمیخوان بفهمن با اینکاراشون فقط باعث کوچیک شدن خودشون میشن. 

من که از اینجور پسرا متنفرم.  

راستی دوستای گلم برام دعا کنین که تو کاری که میخوام انجام بدم موفق بشم. 

یه چیزه دیگه چقده خوبه آدم فکرش خالی از هر چیز آزار دهنده ای باشه ها مثل حال این روزهای من... خداجونم کمکم کن این حال رو واسه همیشه نگه دارم کمکم کن همیشه این همه آرامش رو داشته باشم... .  

خدایا وجودمو لبریز از یاد خودت کن و آرامش رو قطره قطره به وجودم تزریق کن.  

خداجونم شکررررررررررر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد