ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ
ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

حرف دل 3

از وقتی قالب وبلاگمو عوض کردم تصمیم گرفتم دیگه از اسم واقعیم استفاده کنم اینجوری حس میکنم خودمو گم کرده بود اونم با یه هویت دیگه ولی الان راضیم میدونم که خودمم زهرا نه میشا... . 

راستش اسم خودمو بیشتر دوست دارم ... .   

امروز یه خورده باز قاطی دارم البته نمیدونم چرا دیشب هم بد خواب شده بودم با وجود اینکه تا 2و نیم بیدار بودم و خسته بودم فک میکردم اگه بخوابم تا 12 بیدار نمیشم ولی هر یه ساعت بیدار میشدم خودمم نمیدونم چرا همیشه بابا واسه نماز صبح بیدارم میکرد ولی امروز خودم بیدار شدم قبل از اینکه صدام کنه. 

الانم که خسته و خوابم میاد ولی خوابم نمیبره عجیبه این مدت اصلا اینجوری نمیشدم ولی خدا به خیر بگذرونه هر وقت اینجوری میشم یه اتفاقی میفته خداجونم خودت کمک کن... .   

فردا هم که خیر سرم کنکور دارم خودم خنده ام میگیره اگه بخاطر داداش جونم و قولی که به یه نفر دیگه دادم نبود نمیرفتم امتحان بدم آخه نخونده برم بگم چی مگه میشه ولی خوب دیگه قول دادم باید سر قولم بمونم. من موندم این روزها چرا من این همه به این و اون قول میدم... .  

میخواستم واسه یونی آزاد هم امتحان بدم ولی از خیرش گذشتم نمیدونم چرا ولی خودمم دوست ندارم دلم میخواد از این شهر برم دوست ندارم اینجا برم دانشگاه میخوام مستقل باشم واسه همین میخوام از اول مهر بشینم حسابی درس بخونم تا سال دیگه کنکور قبول بشم...  

خدا رو چه دیدی شاید امسال قبول بشم ولی چشمم آب نمیخوره فک کنم کنکور امسال سخت باشه آخه پارسال آسون بود. 

هی بیخیال هرچی خدا بخواد... . فعلا نمیخوام بهش فک کنم.  

اهان هفته دیگه هم میرم خونه خواهرم و از اونجا میرم شیراز دو ساعت راه بهتره تا هفت ساعت اینجوری هم خسته نمیشم هم اینکه خوش میگذره حداقل میرم میگردم   

خو دیگه من برم که خسته شدم نمیدونم انگار باز زیادی چرت و پرت گفتم حالا شما ببخشید دیگه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد