ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ
ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

ازت متنفرم

میخواستم ازت انتقام بگیرم قدرتش رو هم دارم ولی گذشتم و واگذار کردم بخدا... .  

گفته بودم فاصله عشق و نفرت خیلی کمه ازت متنفرم... .  

متنفرم بخاطر دروغهایی که گفتی متنفرم که با دلم بازی کردی... میگی من التماست کردم و دلت به رحم اومد ولی یادت نیست هروقت من کوتاه می اومدم و میگفتم باشه از زندگیت میرم بیرون این تو بودی که میگفتی نه، پس ببین چقده مغروری که حتی نمیخوایی باور کنی، برام مهم نیستی چون دیگه برات ارزش قائل نیستم حتی به عنوان یه دوست هم نمیتونم برات ارزش قائل باشم... .  

بدجوری دلم رو شکستی خودت هم خوب میدونی چی میگم و بخاطر چی این حرف رو میزنم ولی نمیخوایی باور کنی... .  

ولی خوب دیگه باورت برام مهم نیست هرچی دوست داری فک کن هرچی میخوایی راجع به من دروغ بگو به عشق جدیدت ولی بدون چوب خدا صدا نداره، نمیتونم ببخشمت و حلالت کنم چون بد کردی بهم خیلی هم بد کردی واسه همین جای اینکه خودم بخوام ازت انتقام بگیرم واگذارت کردم به خدا و دیگه هم کاری به کارت ندارم و نمیخوام حتی راجع به تو فکر هم کنم،خدا رو شکر میکنم که حداقل مدیونت نیستم و این تویی که مدیون منی و این دین تا اخر عمرت به گردنت باقی میمونه و حواله کردم به خدا که خود خدا جوابت رو بده...  

اگه سامان با روح و روانم بازی کرد و خیلی داغون شدم ولی با همه غروری که داشت چون میدونست مقصر خودشه زنگ زد و معذرت خواهی کرد و حلالیت طلبید اعتراف کرد که مقصر خودش بود حداقل جرأت این کار رو داشت...  

منم جرأت این رو دارم که اعتراف کنم عشق و دوست داشتن تو یه حماقت بود از طرف من هرچند خوشحالم که تبدیل به تنفر شده دیگه نه وجود خودت و نه عشقت برام هیچ ارزشی نداره... .  

دیگه دوست ندارم ردی از تو توی زندگیم باشه واسه همین با همه خاطراتت بای دادم واسه همیشه... .  

کسی که به من دروغ بگه و خیانت کنه بهم جایی تو زندگیم براش وجود نداره.  

بخاطر تو به یکی از بهترین دوستام دروغ گفتم و یکی دیگه از بهترین دوستام رو از خودم رنجوندم، اونقدر هم خوب و مهربون بودن و هستن که منو بخشیدن ولی دیگه حاضر نیستم بخاطر کسی اون دو نفر رو از خودم برنجونم چون واقعا برام مهم و با ارزش هستن و عزیزترین دوستام هستن.  

ازت متنفرم همین...  

 متـنـفــــــــــــــــــــــرم

نظرات 1 + ارسال نظر
بابای پرنیان چهارشنبه 25 دی 1392 ساعت 01:01 http://beparnian.persianblog.ir

سلام، امیدوارم حالتون خوب باشه و بتونید از این تنفرتون بگذرین. میدونم کار سختیه ولی تا اینکار را نکنید به زندگی عادی برنمیگردید.هرکس مسوول کار خودشه . با ادامه دادن به تنفرتون فقط زندگی خودتان را خراب میکنید.
موفق باشید و شاد وسلامت .
مطمئن باشید هر شکستی را قویتر میکند و باعث میشود انتخابهای بهتری سر راهتان قرار بگیرد.
بابای پرنیان

سلام
میدونم ولی نفرتم بخاطر دروغی بوده که شنیدم دیگه هم وجودش برام ارزشی نداره... .
میخوام سعی کنم به اینده ام فکر کنم و به فکر خودم باشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد