ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ
ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

دوست داشتن ساده

زندگی همین است
انتظار یه آغوش بی منت
یه بوسۀ بی عادت
یه دوستت دارم بی علت
باور کن ...
زندگی همین دوست داشتنهای ساده ست . 

 

آرزوی پرواز

خدایا
اجازه هست ناصبوری کنم؟
به بزرگیت قسم از صبوری خسته ام...
از فریادهایی که در گلویم خفه ماند و میماند...
از اشک هایی که شبها تنها بالشم و تو شاهد آن هستید
و از حرف هایی که زنده به گور گشت دردلم
آسان نیست در پس خنده های مصنوعی، گریه های دلت را،
در بی پناهیت،در پشت هزاران دروغ پنهان کنی . . .
آرزوی پــرواز دارم... 

 

همیشه اونی که میتونه آرومت کنه داغونت میکنه؟

اسمش از موبایلت پاک می شه..
مسیجاش دیلیت می شه..
به دوستات میگی حق ندارین جلوم اسمشو بیارین.
به خودت تلقین می کنی خیلی هپی مپی هستی..
اما..
با جای خالیش تو قلبت چیکار می کنی.
با این همه تشابه اسمی چیکار می کنی..
با اهنگایی که باهاش گوش میکردی چیکار می کنی..
وقتی غذایی که دوس داره رو می خوری و یادت میادش چیکار می کنی...
وقتی ازت سراغشو می گیرن چیکار می کنی...
وقتی تیکه کلامشو می شنوی چیکار می کنی.. 

 

یادت باشد!!!

یادت باشـــــــــد دلت که شکست،
سرت را بگیری بالا...!
تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش.
حواست باشد ؛ دل شکسته، گوشه هایش تیزاست...مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کینه،
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود…
صبور باش و ساکت..
بغضت را پنهان کن،
رنجت را پنهان تر... 

 

منوببخش

ببخش منو که باعث عذاب وجدانت شدم

ببخش منو که بچگی کردم و خواهانت شدم

ببخش که التماس من می لرزونه دل تو رو

ببخش که میخوام بدونم هر لحظه ای حال تو رو

تو رو خدا ببخش اگه غرورم و جا می ذارم

وقتی که اسم تو میاد رو همه چی پا میذارم

عزیز من ببخش اگه فراموشت نمی کنم

ببخش که تو خیالمم حتی بوست نمی کنم

ببخش که نیمه های شب فاصله رو داد میزنم

ببخش که توی خوابمم اسمت و فریاد میزنم

ببخش که دست من هنوز لایق دستات نشده

راستی بدون که قلب من دلخور از حرفات نشده

احساس من

احساس کردم...

نخستین بار زیر قطره های باران...

در پهنای دل غمناک آسمان...

و در آن هوای سوزناک...

در کنار برگ های زرد و باران خورده ی درختان

با تمام یاس و ناامیدیم

تو را احساس کردم...

احساس کردم با آغوش گرم و آرامت

و با بوسه های آتشین و پر مهرت

و نفس های عطراگین و وسوسه آمیزت...

احساس کردم...

عشق را...

بودن را...

و معنای تلخ زندگی را...!