ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ
ترش و شیرین و تلخ

ترش و شیرین و تلخ

روزهایی که من دارم گاهی ترشه گاهی شیرین و گاهی تلخ

همیشه اونی که میتونه آرومت کنه داغونت میکنه؟

اسمش از موبایلت پاک می شه..
مسیجاش دیلیت می شه..
به دوستات میگی حق ندارین جلوم اسمشو بیارین.
به خودت تلقین می کنی خیلی هپی مپی هستی..
اما..
با جای خالیش تو قلبت چیکار می کنی.
با این همه تشابه اسمی چیکار می کنی..
با اهنگایی که باهاش گوش میکردی چیکار می کنی..
وقتی غذایی که دوس داره رو می خوری و یادت میادش چیکار می کنی...
وقتی ازت سراغشو می گیرن چیکار می کنی...
وقتی تیکه کلامشو می شنوی چیکار می کنی.. 

 

یادت باشد!!!

یادت باشـــــــــد دلت که شکست،
سرت را بگیری بالا...!
تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش.
حواست باشد ؛ دل شکسته، گوشه هایش تیزاست...مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کینه،
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود…
صبور باش و ساکت..
بغضت را پنهان کن،
رنجت را پنهان تر... 

 

روزهای امتحان

سلام به دوستای گلم این روزها درگیر امتحانام هستم واسه همین کم میام نت تاحالا چندتا از امتحانام رو دادم سه تای دیگه دارم امروز که اسمبلی داشتم وای عالی بود خیلی آسون بود. البته منم حسابی خونده بودم ها به قول هامین دیوونه خر زده بودم دیگه امتحان ریاضی رو که گند زدم ولی مبانی الکترونیک که خوب بود نمره اش رو هم زده خیالم راحته از بابت اون فقط میمونه ریاضی و اسمبلی که از اسمبلی هم خیالم راحته... امتحان بعدی ساختمان داده است خدا کنه اونم کامل بگیرم وگرنه عالی میشه یعنی این ترم ترکوندم ها... خداجونم مرسی که همیشه همراه منی و کمکم میکنی. 

خدایا شکرررررررررررررررررررر

منوببخش

ببخش منو که باعث عذاب وجدانت شدم

ببخش منو که بچگی کردم و خواهانت شدم

ببخش که التماس من می لرزونه دل تو رو

ببخش که میخوام بدونم هر لحظه ای حال تو رو

تو رو خدا ببخش اگه غرورم و جا می ذارم

وقتی که اسم تو میاد رو همه چی پا میذارم

عزیز من ببخش اگه فراموشت نمی کنم

ببخش که تو خیالمم حتی بوست نمی کنم

ببخش که نیمه های شب فاصله رو داد میزنم

ببخش که توی خوابمم اسمت و فریاد میزنم

ببخش که دست من هنوز لایق دستات نشده

راستی بدون که قلب من دلخور از حرفات نشده

احساس من

احساس کردم...

نخستین بار زیر قطره های باران...

در پهنای دل غمناک آسمان...

و در آن هوای سوزناک...

در کنار برگ های زرد و باران خورده ی درختان

با تمام یاس و ناامیدیم

تو را احساس کردم...

احساس کردم با آغوش گرم و آرامت

و با بوسه های آتشین و پر مهرت

و نفس های عطراگین و وسوسه آمیزت...

احساس کردم...

عشق را...

بودن را...

و معنای تلخ زندگی را...!
 

 

خاطرات

خــاطــرات نــه ســر دارنــد و نــه تــه ...  


بــی هــوا مــی آیــنــد تــا خــفــه ات کــنــنــد . . .  


مــیــرســنــد گــاهــی وســط یــک فــکــر . . . !  


گــاهــی وســط یــک خــیــابــان . . .  


ســردت مـــیـــکــنــنــد . . . داغــت مـــیـــکــنــنــد . . .  


رگ خــوابــتـــ را بــلــدنــد . . . زمــیــنــت مــیـــزنــنــد . . .  


خــاطــرات تــمــام نـــمــیـــشـــونـــد . . .  


تـــمـــامــت مـــیـــکــنــنــد...